
من پسر تمام مادران زمینم
نویسنده : هیوا مسیح
هیوا مسیح شاعر پرشور و پرکار نسل دهه هفتاد است. من در گذشته بارها کتابهای او را خواندهام، اما اینبار، با خواندن کتاب های جدید او به نام «همسایه، چیزهایی امشب به یادم میآید» و «کتاب فقیر» دریافتم که این کتابها یک ساختمان بزرگی را از ابتدا دارند میسازند و کامل میکنند. نکته مهم این است که او مدرنیسم را همان گونه که باید، در مفهوم فلسفی، معنی و شکل دریافته است و به کار میبرد.
او دوره های مختلفی را در شعر سپری کرده است. اما از نخستین دفتر شعرش به نام «هم چنان تا نمیدانم چه وقت» میتوان دریافت کرد که ما با شاعری سروکار داریم که به نوعی فکر فلسفی و دغدغه های عمیق انسانی، فلسفی و عارفانه دارد. زبان او هم چنین ویژگی هایی را دارد آرام، دلنشین و گاه با حزنی شیرین. این حالات در دیگر آثار او هر بار به شکلی عمیق تر، در زبانی تازهتر تغییر مییابد و این همه با جهان کودکی در میآمیزد و به زبانی خاص تبدیل میشود.
او برای درک قانون هستی، همچون کودکی شگفت زده از دور اما نزدیک نزدیک، به پدیدهها مینگرد و در گذر زمان، همسایه دیروز، بعدها به همسایه نزدیک تبدیل میشود و در سومین مجموعه اشعار او به کتاب «همسایه، چیزهایی امشب به یادم میآید» منجر میشود که به اعتقاد من، یک اتفاق در شعر امروز فارسی است. هیوا مسیح در «کتاب فقیر» که سبک جدیدی در ادبیات فارسی است و ترکیبی از شعر و نثر است و به نوعی ادامه تکمیلی دو کتاب «من از دنیای بی کودک میترسم» و «ما عشق را از بهشت به زمین آوردهایم»، از یک الاغک سپید و کیفیت رابطهاش با آدم حرف می زند.
کتاب فقیر، در حقیقت الهینامهای مدرن است که به نقد جامعه امروز جهانی می پردازد. در کتاب فقیر، از شهرهای بزرگ امروزی میگوید که با خود “گناهان جدید” آوردهاند. زبان تصویری و شاعرانه هیوا مسیح طوری است که در عین پیچیدگی و عمیق بودن، میتواند با همه ارتباط برقرار کند. او در زبان چه شعر و چه نثر، ابهام بوجود نمی آورد، وقتی فکری یا مسئله ای را مطرح میکند، آن فکر به دلیل نو و جدید بودن، خود به خود دارای ابهام هست، که باید برای رسیدن به اصل موضوع، مخاطب خودش فکر کند. اما زبان، همان زبان پاک و روشن فارسی است که راه درک را برای مخاطب عام و خاص هموار میکند. هیوا مسیح با زبان شوخی نمیکند که نباید هم اینکار را کرد. چرا که زبان، وسیله ارتباط است و باید این “رابط” سلامت بماند و درست به کار برده شود.
اما اگر قرار باشد، ترفندهای زبانی در اشعار او به کار برود، او به دور از کلیشهها و توضیح و توصیف اضافی، به شکل زیبا و ظریف، از ترکیب یک یا دو واژه واحد، کلمات تازه میآفریند تا منظور و دریافتش، به راحتی به مخاطب منتقل شود. این عمل در اشعار و نثر هیوا مسیح، بر خلاف همنسلانش، باعث ابهام بیرونی و مغلقگوئی نمیشود. بلکه بر عکس گوئی چیزی در معنی دوباره بک دفعه کشف میشود. مثلا میگوید “یک لحظه برای نمیدانم تا چه وقت” یا “نوکسرود گنجشکها” یا “این همه بی همسایهگی” و نظیر اینها. کوششی که هیوا مسیح برای نزدیک کردن زبان نوشتههایش به زبان گفت و گو به کار میبرد، به راستی قابل ستایش است. او زبان فارسی را به بیغولهها و ویرانههای زبانی پر از ابهام نمیکشاند.
در مجموعه شعر «من پسر تمام مادران زمینم» نگاه فیلسوفانه او قویتر میشود. او جهانی را ترسیم میکند که زائیده غربت خود خواسته ما و یا غربت ازلی انسان است، حتی از واقعه برج بابل به بعد که خدا انسانها را در زبانهای مختلف پراکنده کرد: ما همه از یک قبیله بیچتریم فقط لهجه هایمان ما را به غربت جادهها برده است … ما همه از یک آواز، کلمات را به دهان و کتابخانه آوردیم، شاید آوازهایمان، ما را به غربت لهجهها برده است، … کسی باید امشب، با غربت جادهها و لهجهها، به قبیله بیچتر برگردد، کسی باید امشب، نخستین ترانه را به یاد آورد. و در پایان کتاب، او از جهانی که بشریت در آن زندگی میکند، خسته می شود و چون مسافری در این جهان، به جای اتوبوس، میخواهد از دنیا پیاده شود. این فیلسوف کوچک که حالا آشنای همه چیز جهان آفریده شده است، به یکتائی و یگانگی با آنها میرسد و گوئی دیگر این دنیا جای او نیست.
هیوا مسیح در اشعار و نثر ویژهاش، مسائلی را مطرح میکند که در جهان امروز، برای انسان امروز مطرح است. باید بگویم شاعر با زیبائی سروکار دارد، با یک رگ از رگها و شریانهای بی شمار زیست و زندگی، اما فیلسوف، با کل هستی کار دارد. فیلسوف میکوشد با یافتن و کشف رازهای هستی، راهی برای آسودگی، آرامش و رفاه انسان پدید آورد. وقتی هیوا میگوید: “من پسر تمام مادران زمینم” این سخن برتر از یک شعر معمولی است.
اشعار او بدون تظاهر به دانش یا دریافت فلسفی و زبانی، درست برخلاف شعر سهراب سپهری و دیگران نسل جدیدتر ،به جهان بیواسطه و بدون توضیح و تفسیر می پردازد. مثلا: درخت
در سراسر کتاب همسایه و کتاب فقیر، نوعی فکر نازک فلسفی و عارفانه میتوان یافت که ابتدا و در ظاهر خود را نشان میدهند. این حالات به ظرافت تمام با نوعی گفتار و مسائل روزمره انسانی در آمیخته و تولید نوعی رمانتیسم ویژه کرده است که با ایمان به خدا آمیخته و با رمانتیسم در طول تاریخ متفاوت است.
او ادامه متحول شده شاعران ایران است.
غلامحسین غریب
دیدگاهی بنویسید