"> همسایه! چیزهایی امشب به یادم می آید

همسایه! چیزهایی امشب به یادم می آید

همسایه! چیزهایی امشب به یادم می آید

 همسایه! چیزهایی امشب به یادم می آید

همسایه! چیزهایی امشب به یادم می آید

به کوشش هیوا مسیح

همسایه خوش آمدی به این تذکرۀ کوچک که در آن چیزهایی به یادم آمده است و چیزهایی به یادم می آید، اطرافم همسایه، تو به یادم می آیی. خوش آمدی.

دهان آمدنت را با ترانه ای از مردمان دورِ شیراز شیرین کن:

«من و تو گندم یک خوشه بودیم
من و تو آب یک رودخونه بودیم
من و تو بسته بودیم عهد و پیمون
کدوم ناکَس تو را کرده پشیمون
بیا تا گندم یک دونه باشیم
بیا تا آب یک رودخونه باشیم»

هیوا مسیح

اشعار این مجموعه در تلاش هستند تا نَفس زیبایی را در شعفِ ناگهانی سطزها، که حاصل افشای ناگهانی مفهومی است، به عینیت درآورند و این کُنش هماهنگ است با دیدگاه شاعر که می گوید: «تنها قانونی که بشر امروز و حتا قرن های آینده می تواند براساس آن زندگی کند، قانون زیبایی است. داوری و نگاه به انسانها و جهان براساس قانون زیبایی و نه قشنگی و این تنها قانونی است که برای بشر باقی مانده است و ما انسانها آن را فراموش کرده ایم. قانونی که خداوند بر اساس آن، هستی و انسان را آفرید؛ و شعر، هربار می خواهد آن قانون را به یاد ما بیاورد.»

خرید اینترنتی کتاب ” همسایه! چیزهایی امشب به یادم می آید “

اولین نفری باشید که نظر می دهد.

دیدگاهی بنویسید

آدرس ایمیل شما محفوظ می ماند


*