
داستان اولن اشپیگل
اثر شارل دکوستر
همراه با نقد رومن رولان
ترجمۀ م . ا . به آذین
قهرمان اصلی داستان، “اولن اشپیگل”، گدایی است نیک دل از سرزمین “فلاندر” که با خنده و استهزا از فرادستان اجتماع انتقام میگیرد. او دارای سرشتی است با نشاط، شادیهایش به افراط است، سر به هوا و سرسخت است. گویی بر پیشانی او هر اهانتی نقش بسته است. اولن هم درستکار است و هم بی رحم. طبیعت، نیروبخش اولن اشپیگل است، توانا بر همه چیز بر روی زمین، در آستانه فصل اول داستان که بچه تازه از شکم مادر درآمده است، پدرش او را از زائو میگیرد و پنجره را باز کرده به او میگوید: ـ پسر، ببین، این سرور ما خورشید است. هر وقت که بعدها دچار تردید شدی چنان که ندانی چه کار بکنی که شایسته کردن باشد، از او مشورت بخواه. او روشن است و گرم، تو همان گونه راست باش که او روشن است، و همان گونه مهربان که او گرم.
م.ا.به آذین قبل از ترجمه متن داستان، نقد ‘رومن رولان’ بر این داستان را آورده است. در بخشی از این نقد میخوانیم: در همان نخستین صفحه کتاب، اراده کینهتوزی در برابر نهادن کلاس روستایی و شاه شارل پنجم، در همزمان زاییده شدن اولن اشپیگل و فیلیپ دوم، آشکار میشود. و کار این مقایسه، بی هیچ گذشتی، در سراسر کتاب، ادامه مییابد.
من این کتاب را دارم و اتفاقا به تازگی آنرا مطالعه کرده ام ، یک کتاب فوق العاده که حس انقلابی بودن و تلاش برای آزادی در خط خط و لحظه لحظه مطالب و داستانهای آن موج میزند ، حتما آنرا بخوانید .